ادامه p56

منم که میشناسی چجوریه؟
یه انگشت بهش بخوره....شلوارو پاره میکنه!
+بله میدونم....
_اون شب اولین چیزی که خیلی تو چشم بود سینه هات و پاهات بود....
+وا...چرا؟
_چون یه لباس خیلیییی یقه باز ویه شورتک خیلییی کوتاه‌ پوشیده بودی....
اصلا من واسه همون عاشقت شدم...
+......
_...ا..ات من منظورم این بود که...
+میدونم....من دیگه سیر شدم...مرسی...
ظرفا و قابلمه رو گذاشتم تو ماشین ظرفشویی....
یه کم اشپز خونه رد جمع کردم و رفتم سمت پله ها....
که یهو سفت تو بغل تهیونگ فرو رفتم....
سفت دستاشو دور شونه هام حلقه کرده بود...
_کجا خانم خانما؟
+میخواستم برم بخوابم....
_نمیخواستی به من بگی؟هوم؟گوشه لبمو بوسید...
+مگه باید بگم؟
_چرا نباید بگی؟
+تهیونگ سرم درد میکنه بزار برم....خونه کوکینا هم نبردی منو....
دیدگاه ها (۲۶)

P58در اتاق باز شد و قامت تهیونگ با کت و شلوار رسمی قهوه ای ر...

P59اون شبو با هزارتا بدبختی سر کردم.....تا اینکه صبح شد...از...

P55+خب الانوحال پسرت خوب شد؟...._عالیه....بیا بغلم....یه کوچ...

P54_خوشمزس؟+خیلی .....چرا اینجوری نگام میکنی؟_چون وقتی لبات ...

#دوپارتی#هیونجین#درخواستیوقتی شب عروسی... ویو ات وای امروز خ...

ویو تیهونگ : داشتم خو خیابون پس کوچه ها قدم میزدم که یه دختر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط